مقاله های کسب و کار

به روز ترین موضوعات در حوزه های توسعه فردی، کارآفرینی، کسب و کار، خلاصه کتاب را در مجله راه ایده آل بخوانید. راه ایده آل با ارائه آموزش های تخصصی در قالب مقالات سعی در غنی سازی محتوای ارائه شده در اکوسیستم کسب و کار دارد.

چگونه با موفقیت ریبرندینگ کنیم:

راهنمای استراتژیک و تاکتیکی در مورد برندینگ و ریبرندینگ

راهنمای استراتژیک و تاکتیکی برندسازی

برند سازی و ریبرندینگ چیست

همه ما در طول زمان رشد می کنیم و تغییر می کنیم… پس چرا برنده نباشیم؟ چه فروش محصولات جدید و چه صرفاً به روز رسانی یک لوگو، تغییر نام تجاری یک شرکت را مدرن نگه می دارد و به مشتریان یادآوری می کند که بله، آنها هنوز در تجارت هستند.

راهنمای استراتژیک و تاکتیکی برندسازی

اما تغییر برند را نباید ساده انگاشت. نه تنها به زمان و هزینه نیاز دارد، بلکه اعتبار شرکت شما نیز در خطر است. بنابراین در زیر آنچه را که باید درباره برندسازی مجدد بدانید توضیح می دهیم: چیست، چه زمانی درست است و چگونه آن را در 7 مرحله انجام دهید. برند سازی و ریبرندیگ در مدیریت کسب و کار نقش بسیار مهم و بسزایی دارند. در دنیای امروز برندها در خلق ارزش افزوده بسیار مهم و ارزشمند هستند.

راهنمای استراتژیک و تاکتیکی برندسازی

راهنمای استراتژیک و تاکتیکی برندسازی

برند سازی و ریبرندینگ چیست

راهنمای استراتژیک و تاکتیکی ریبرندینگ

ریبرندینگ چیست؟

راهنمای استراتژیک و تاکتیکی برندسازی

ریبرندینگ به سادگی زمانی است. که یک شرکت هر یک از عناصر نام تجاری خود را از نو انجام می دهد. یا بهبود می بخشد: لوگو، پالت رنگ، تایپوگرافی و غیره. ایده این است که اگر یک شرکت در حال تغییر است، آنها می خواهند مردم در مورد آن بدانند.

شما می توانید هر چقدر که می خواهید. از تغییر شعارتان گرفته تا تغییر همه چیز، از جمله نام شرکت، برندسازی کنید. این کمک می کند که در مورد آن به عنوان سه دسته مختلف فکر کنیم:

  • تازه کردن نام تجاری – شما فقط جزئیات جزئی را تغییر می دهید. مانند مدرن کردن جنبه های فردی لوگو یا کمی تغییر رنگ های پالت رنگ.
  • نام تجاری جزئی – شما عناصر خاصی را تغییر می دهید. اما برخی دیگر را تغییر نمی دهید. مانند استفاده از یک لوگوی جدید که از عناصر، تم ها و رنگ های لوگوی قدیمی شما استفاده می کند.
  • تغییر نام تجاری کامل – شما همه چیز را طوری تغییر می دهید که گویی یک شرکت کاملاً متفاوت هستید.

تغییر نام تجاری همیشه ضروری نیست

در حالی که ریبرندینگ همیشه ضروری نیست. اگر با آن پیش بروید، قربانی می شود. برای شروع، تغییر نام تجاری هزینه ای دارد. از استخدام یک طراح لوگوی یکبار مصرف گرفته. تا تامین مالی یک کمپین تبلیغاتی چند رسانه ای در سراسر جهان برای راه اندازی ظاهر جدید شما. این فقط سرمایه گذاری پول نیست، بلکه زمان و منابع انسانی نیز هست.

علاوه بر این، تغییر نام تجاری همیشه این خطر را به همراه دارد. که برند جدید شما به خوبی برند قبلی شما عمل نکند. شما می توانید. این خطر را با برنامه ریزی مناسب و انجام مراحل زیر کاهش دهید، اما هیچ چیز بی ایراد نیست. به همین دلیل است که یک شرکت باید فقط زمانی که زمان مناسب باشد، برندسازی مجدد را در نظر بگیرد.

چه زمانی زمان تغییر نام تجاری است؟

چگونه می دانید که زمان تغییر نام تجاری فرا رسیده است؟ در زیر برخی از پرچم‌های قرمز متداول وجود دارد که تغییر نام تجاری ممکن است ایده خوبی باشد.

شما در حال تغییر محصولات/خدمات خود هستید

ما در مورد معرفی یک یا دو محصول جدید یا ارائه کالای شاخص شما با رنگ جدید صحبت نمی کنیم. اگر در حال ورود به بازار جدیدی هستید، برندسازی مجدد راه خوبی برای جلب توجه و (دوباره) معرفی خود است.

این برای قیمت گذاری نیز صدق می کند. اگر شرکت شما به خاطر کالاهای گران‌قیمت و انحصاری خود شناخته شده است و می‌خواهید. همان نوع محصول را با هزینه کمتر به مشتریان جدیدتر ارائه دهید، تغییر نام تجاری می‌تواند این انتقال را تسهیل کند.

به همین ترتیب، اگر از یک ماده یا ماده جدید استفاده می کنید. یا اگر خدمات خود را به نحوی تغییر می دهید. تغییر نام تجاری می تواند توجه مثبت را به این تغییر جلب کند. شاید شما در حال تغییر به محصولات ارگانیک هستید. و می خواهید خود را به عنوان یک برند “کاملاً طبیعی” تغییر نام دهید. که نیاز به یک استراتژی نام تجاری کاملاً جدید دارد.

شما در حال گسترش یا تمرکز به سمت یک مخاطب جدید هستید

مشابه تغییر محصولات یا خدمات خود، اگر در حال گسترش کسب و کار خود به یک جمعیت جدید یا تغییر کامل هدف اصلی خود هستید. باید در استراتژی برندسازی خود تجدید نظر کنید.

مشتریان مختلف ترجیحات متفاوتی برای نوع برندهایی دارند که می‌خواهند با آن تجارت کنند. اینها همه بخشی از روانشناسی برندسازی است. اگر پایگاه مشتری شما در حال تغییر است، می خواهید عناصر برند خود را متناسب با آنها بهینه کنید.

نام تجاری فعلی شما علامت را از دست داده است

شاید برند اصلی شما هرگز آنطور که می خواستید عمل نکرد. شاید یکی از اشتباهات رایج نام تجاری بد را مرتکب شوید. این یک قضاوت نادرست معقول است . آنچه ما فکر می‌کنیم برند ما قبل از راه‌اندازی باید باشد. می‌تواند دنیایی جدا از آن چیزی باشد که هنگام باز کردن فروشگاه باید باشد.

اگر به کسب و کار شما لطمه می زند، مجبور نیستید به طراحی برند معیوب پایبند باشید. ریبرندینگ سریع، حتی فقط یک تغییر نام تجاری جزئی، می تواند آنچه را که کار نمی کند. بدون آسیب رساندن به آنچه که کار می کند حل کند.

شما می خواهید از یک شهرت بد فاصله بگیرید

اگر مردم شروع به مرتبط کردن لوگو، نام تجاری و غیره شما با یک اشتباه در شرکت کردند. شاید بهتر باشد به آنها چیزی جدید و متفاوت ارائه دهید تا از مفاهیم منفی فاصله بگیرند.

این یک راه حل کامل نیست – برخی از مشتریان خیلی سریع فراموش نمی شوند. و اجرای سیاست های جدید و رفع خطاها زمان می برد. با این حال، اگر اشتباهات خود را پذیرفته اید و برای اصلاح اشتباهات خود سخت تلاش کرده اید. ریبرندینگ ممکن است به پیشرفت برند شما کمک کند.

شما به اندازه کافی از رقبای خود متمایز نیستید

اگر رقبای شما همان مخاطبانی را که شما هستید. هدف قرار می دهند، منطقی است که از استراتژی های برندسازی یکسانی استفاده کنند. در نهایت، هر دو هدف نهایی یکسانی دارید. به همین دلیل است. که شما اغلب محصولات مشابه با بسته بندی مشابه یا شرکت های مختلف در یک صنعت را می بینید. که از رنگ های مشابه استفاده می کنند.

در شرایطی که تشخیص شما و رقبایتان سخت است. تغییر برند می تواند چهره جدیدی به شما بدهد که برجسته است. حتی می توانید با طراحی چیزی که در کنار آن بهتر به نظر می رسد. از برندسازی رقیب خود به نفع خود استفاده کنید.

ساختار شرکت شما تغییر کرده است

ادغام ها، اکتساب ها، رهبری جدید، سیاست های جدید… تغییر نام تجاری راه بسیار خوبی است برای اینکه به دنیا بگویید شرکت شما در مسیر جدیدی پیش می رود.

البته، این همیشه ضروری نیست – اگر خراب نیست، آن را اصلاح نکنید. اما در شرایطی که شخصیت برند از درون به بیرون در حال تغییر است. تغییر نام تجاری می تواند نشان دهد. که شرکت شما در حال تکامل است.

برای مشاوره با ما در تماس باشید

اهمیت داشتن استراتژی در کسب و کار

استراتژی در کسب و کار (Business Strategy) مشخص می‌کند که کسب‌وکارها برای رسیدن به اهداف خود، ملزم به انجام چه کارهایی هستند.

تاریخ گسترده دانش مدیریت استراتژیک را می توان به چندین قرن پیش ردیابی کرد. در چین باستان، سون تزو، استراتژیست نظامی، نویسنده و فیلسوف، از طریق کتاب خود “هنر جنگ” یکی از ارزشمندترین درس ها در مورد استراتژی را برای ما به یادگار گذاشت:

«استراتژی بدون تاکتیک، کندترین مسیر برای پیروزی است. تاکتیک بدون استراتژی، سر و صدا قبل از شکست است”.

در دوران مدرن، یکی از اولین افرادی که برای تقویت و استفاده از استراتژی در محیط تجاری مورد تایید قرار گرفت. رئیس جنرال موتورز (1923-1955)، آلفرد اسلون است.

رواج برنامه ریزی شرکتی چند سال بعد تایید شد. در طول این دوره، محققان دانشگاهی مختلف، مانند آلفرد چندلر جونیور، پیشگام، با آثار خود اهمیت رویه صحیحی را که در یک شرکت باید دنبال شود. در مورد استراتژی آن برجسته کردند. ابتدا استراتژی را تعیین کنید و سپس چارچوب مناسب را ایجاد کنید. آن را حمایت کن. به نظر او، با دنبال کردن حرکت به سمت تمرکززدایی، یک تجارت بزرگ شانس بیشتری برای رونق دارد.

با این وجود، از سال 2003 شرکت ها شروع به این سوال کردند که در وهله اول استراتژی چگونه ایجاد می شود. در نتیجه، دنیای تجارت شروع به تأکید بر ساده سازی تفکر استراتژیک از طریق مجموعه ای ساده از قوانین و استدلال منطقی در مورد نحوه استفاده از آن به طور منظم می کند. یکی از مزایای این قوانین و درس ها در وهله اول افزایش توانایی های فرد در فرآیند تصمیم گیری است.

اهمیت داشتن استراتژی در کسب و کار

استراتژی کسب و کار در شرایط امروزی چیست؟   

استراتژی در کسب و کار (Business Strategy) مشخص می‌کند که کسب‌وکارها برای رسیدن به اهداف خود، ملزم به انجام چه کارهایی هستند.

استراتژی کسب و کار (Business Strategy) مشخص می‌کند که کسب‌وکارها برای رسیدن به اهداف خود، ملزم به انجام چه کارهایی هستند.

اما چرا استراتژی کسب و کار اینقدر مهم است؟ پاسخ بسیار ساده است. یک شرکت بدون استراتژی کسب و کار مستحکم نیز ممکن است بتواند به مقصدی که می‌خواهد برسد. اما بدون داشتن نقشه راه احتمال رسیدن به آنچه می خواهد برسد بسیار کم است. ما می دانیم که در نهایت به کجا می خواهیم برسیم، اما نمی دانیم که چگونه می خواهیم این کار را انجام دهیم و در صورت انتخاب مسیر اشتباه، چه جایگزین هایی داریم.

اهمیت استراتژی در کسب و کار

همانطور که گفته شد، می توانیم فرض کنیم که یک استراتژی تجاری موفق زمانی ساخته می شود که معیارهای مختلفی مانند موارد زیر برآورده شود:

یک چشم انداز ایجاد کنید.

  • روی مهمترین اهداف تمرکز کنید.
  • در مورد چگونگی غلبه بر موانع و روند حمله برنامه ریزی کنید.
  • داده های لازم را از کسب و کارهای مشابه جمع آوری کنید.

چارچوب استراتژیک را طراحی کنید.

یکی از مهمترین جنبه هایی که در کل فرآیند سازمانی باید مورد توجه قرار گیرد، ارتباط موثر است. فقدان آن در میان بخش‌های مختلف، به‌ویژه وقتی صحبت از سازمان‌های بزرگ می‌شود. می‌تواند منجر به ناهماهنگی برنامه مدیریتی شرکت و در نتیجه اختلال در کل فرهنگ سازمانی شود.

اکثر مدیران شرکت‌ها کل فرآیند سازمانی را به شدت بوروکراتیک، سفت و سخت و بسیار کم مطابق با دوران پرتلاطم می‌دانند. از سوی دیگر، سازمان‌ها باید روی استراتژی سرمایه‌گذاری کنند. در غیر این صورت از رقبای خود عقب می مانند یا به سادگی ورشکست می شوند.

همانطور که گفته شد، در مواقع تردید، کسب و کارها باید در فرآیند تعریف شده در مورد استراتژی عملیاتی شده تجدید نظر کنند. با انجام این کار، شرکت‌ها گزینه‌های مختلف فرآیند موجود را گسترش می‌دهند. تنظیمات پیش‌بینی‌نشده‌ای را که در محیط استراتژیک ایجاد می‌شود را بررسی کنند. و همچنین فرآیند تنظیم استراتژی را که مدت‌ها تثبیت شده است با شیوه‌های مؤثرتر تکمیل کنند.

استراتژی در کسب و کار (Business Strategy) مشخص می‌کند که کسب‌وکارها برای رسیدن به اهداف خود، ملزم به انجام چه کارهایی هستند.

اهمیت مشارکت افراد مناسب

هیچ برتری در هیچ زمینه ای بدون افراد مناسب وجود ندارد. برنامه ریزی استراتژیک نیز از این قاعده مستثنی نیست. بر اساس نظرسنجی مک‌کینزی، متاسفانه اکثر شرکت‌ها بیشتر بر روی جمع‌آوری داده‌ها و اجزای سطحی دستور کار استراتژیک تمرکز می‌کنند تا عناصر مرتبط. به طور خاص، هنگامی که گروهی از افراد استراتژی خاصی را توسعه می دهند. اما قدرت اجرای آن را نیز ندارند، این خطر وجود دارد که مکالمات استراتژیک انجام شده توسط برنامه ریزان استراتژیک در سطوح شرکتی تأثیری کم یا بدون تأثیر داشته باشد.

تیم‌های مدیریت ارشد در واقع می‌توانند بر فرآیند نظارت کرده و آن را بررسی کنند. اما اعضای تیم کسانی هستند که باید در بحث‌های مشترک با یکدیگر به چالش بکشند که باید به راه‌حل‌های اجرایی مؤثر برای استراتژی‌های برنامه‌ریزی‌شده منجر شود.

با این حال، نظارت صرف بر اجرا کافی نیست. زیرا بستگی به نحوه جبران و ارزیابی خود مدیران دارد. یک راه حل ممکن می تواند پیوند این جبران و ارزیابی با توسعه ابتکارات جدید باشد.

استراتژی در کسب و کار (Business Strategy) مشخص می‌کند که کسب‌وکارها برای رسیدن به اهداف خود، ملزم به انجام چه کارهایی هستند.

به صورت مداوم و مستمر در حال ارزیابی برنامه های استراتژی خود باشید

یکی از سخت‌ترین چالش‌ها در این راستا این است که اجازه دهید اطلاعات جدید دائما وارد شوند و بتوانید مجموعه خود را با محیط جدید کسب و کار سازگار کنید.

پرسیدن سؤالات درست به عنوان هر سؤال، راه‌های مختلف اقدام استراتژیک را نسبت به رویکرد انتخابی تعیین می‌کند.

ایجاد توانمندی های مناسب از طریق استخدام و پرورش استعدادهایی که قادر به انطباق با محیط های استراتژیک مختلف باشند و فراهم کردن وسایل لازم برای گسترش این استراتژی ها.

نماینده تغییر باشید و اطمینان حاصل کنید که سازمان با پروتکل های سازگار در یک محیط تجاری در حال تغییر پایبند است.

ایجاد ترکیب مناسبی از استراتژی ها و مدیریت آنها بر اساس آن از طریق دستورالعمل های روشن

به منظور اجرای یک کسب و کار موفق، مهم ترین گام در این فرآیند توسعه یک سازگاری قوی فراتر از محیط رقابتی است. این امر با ایجاد یک الگوی سازمانی امکان پذیر است که از تمام سطوح مختلف شرکت برای اجرای تغییرات مناسب در راستای اهداف استراتژیک پشتیبانی کند.

انعطاف پذیری استراتژیک و سازگاری خاصی در طول بحران کنونی که همه ما با آن روبرو هستیم مورد توجه قرار گرفت. بر اساس نظرسنجی مک‌کینزی، همه‌گیری منجر به شتاب مهم گرایش‌های موجود قبل از بحران شده است. علاوه بر این، در میان تمام مشاغلی که ارزیابی‌های روشمند استراتژیک-مقاومت را پشت سر گذاشتند، برخی بودند که در طول بحران پیشرفت کردند و مدل‌های کسب‌وکار جدیدی مانند محصولات و خدمات جدید، مشارکت‌های جدید یا مدل‌های فروش متفاوت را پذیرفتند. بنابراین یک فرآیند برنامه ریزی پویا برای اطمینان از اینکه سازمان از نظر استراتژیک انعطاف پذیر است، الزامی است.

استراتژی در کسب و کار (Business Strategy) مشخص می‌کند که کسب‌وکارها برای رسیدن به اهداف خود، ملزم به انجام چه کارهایی هستند.

ایجاد برنامه ریزی استراتژیک در چنین محیط تجاری پرتلاطم و پیچیده ای کار آسانی نیست.

با این حال، با پیش بینی آینده، می توان ارزیابی کرد که مدیریت استراتژیک بیش از هر زمان دیگری ارزشمند خواهد شد. مدیران اجرایی باید تعادل کامل بین یافته‌های علمی، آخرین روندها و بینش‌های تاریخی را نظارت و اجرا کنند تا راه‌حل‌هایی برای بهبود مستمر فرآیند ایجاد کنند.

به منظور بقا، پیشرفت و در صورت نیاز، تغییر عملکرد و جهت کسب و کار، سازمان ها باید زمانی را به استراتژی اختصاص دهند و بر بوروکراسی و اهداف بودجه تمرکز نکنند. بلکه بر برنامه ریزی، تخصص و چابکی تمرکز کنند. اندازه گیری یک عملکرد استراتژیک خوب از طریق اهداف مالی و معیارهای خروجی کافی نیست. بلکه از طریق کیفیت استعدادهای دور ریختنی، مهارت ها و ایده های نوآورانه در هر مرحله از توسعه کافی است. این نوع طرز فکر ایجاد یک سیستم موفق را امکان پذیر می کند که به مدیران اجازه می دهد تا در راهبردی که مطابق با مفروضات اولیه نیست. واسطه، کنترل، تصحیح، انحراف یا چشم پوشی کنند.

برای مشاوره کسب و کار با ما در تماس باشید

ایده ها رابااستراتژی کسب وکار خودهماهنگ کنیم

همسویی استراتژیک یکی از مهم ترین ارکان سازمان های مترقی است. استراتژی های سازمانی خط مشی سازمان برای رسیدن به اهداف است و ایده های توسعه همواره باید با این استراتژی ها هماهنگ باشند. به این منظور باید بین ایده های توسعه و خط مشی های کلان سازمان همسویی و تطابق وجود داشته باشد.

چشم انداز کسب و کار خود را به اشتراک بگذارید

جهت ایجاد همسویی استراتژیک بین ایده ها و رسالت سارمان باید چشم انداز و ماموریت خود و نقشی که در ایجاد آن ارزش ایفا می کند را با مدیران مجموعه خود به اشتراک بگذارید:

  • چشم انداز و ماموریت را برای کل سازمان یا مدیران ستادی و عملیاتی شرکت خویش به تصویر بکشید
  • نشان دهید که چگونه چشم انداز و ماموریت شرکت با استراتژی نوآوری کسب و کارتان هماهنگ است
  • نقشه و استراتژی خود را به گونه ای برای ذینفعان خود تعریف کنید که در هر زمان آنان بتوانند با مراجعه به نقشه راه و استراتژی که تعریف کردید به درستی اهداف و راه پیش رو را ترسیم کنند.

چرا همسویی استراتژیک مهم است؟

این موضوع تضمین می کند که سازمان همیشه روی دستیابی به اهداف استراتژیک متمرکز است.

اهدافی را تعیین کنید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید.

استراتژی های بلندمدت را به اهداف یا (OKRاهداف و نتایج کلیدی) تقسیم کنید و آنها را به مدیران بخش های مختلف تیم خود بدهید و از آنان بخواهید تا براساس استراتژی های تعریف شده اهداف، وظایف و نقشه راه برای زیر مجموعه خود تعریف و گزارشی از روند اجرای فعالیت های خود ارائه نمایند.

براساس استراتژی های تعریف شده نسبت به پیشرفت کار بررسی های لازم را به عمل بیاورید در صورت نیاز استراتژی و مسیر خود را باز تعریف کنید.

  • هدف یا اهدافی را تعیین کنید و پیشرفت خود را در براساس هدف یا اهدافی که مشخص کردید مورد سنجش قرار دهید.
  • با مدیران ارشد و اجرایی خود در تعامل باشید و به آنان اختیارات لازم را بدهید تا آنان بتوانند بینش و تعامل لازم را در زیر مجموعه های خود ایجاد کنند.
  • نتایج کلیدی را برای ارائه معیارهای موفقیت ملموس برای هر هدف ایجاد کنید
  • به راحتی وضعیت و آخرین فعالیت را بررسی کنید

از همسویی استراتژیک اطمینان حاصل کنید

همسویی استراتژیک ایده ها با رسالت سازمانی
  • ایده هایی را که با اهداف شرکت همسو هستند اولویت بندی کنید و ایده هایی را که مطابقت ندارند فیلتر کنید:
  • ایده های جدید را حول اهداف دسته بندی کنید
  • ایده ها را بر اساس اهداف فیلتر کنید تا همه ایده های مرتبط با استراتژی خود را ببینید
  • ایده هایی با بالاترین تاثیر یا ارزش استراتژیک را اولویت بندی کنید

چرا این کار به شما کمک می کند؟

این امر باعث می شود تا اطمینان حاصل کنید که روند حرکت شرکت و تلاش های مدیران ارشد برای ایده هایی که از نظر استراتژیک همسو نیستند، صرف نمی شود.

مسئولیت پذیری و حرکت در جهت اهداف و استراتژی های تعیین شده را در بین تیم خود تشویق کنید و به آنان برای رسیدن به اهداف انگیزه بدهید.

به افرادی که در مسیر درست گام بر می دارند کمک کنید و نشان دهید چه کسی مسئول هر هدف یا نتیجه کلیدی است:

همسویی استراتژیک

جهت ایجاد همسویی استراتژیک تیم های بین رشته ای را حول اهداف بسازید(گاهی از اوقات برای رسیدن به هدف نهایی لازم است که چندین قسمت با وظایف مختلف با یکدیگر تعامل داشته باشند)

  • به ذینفعان نشان دهید که برای کسب اطلاعات با چه کسانی باید تماس بگیرند
  • نتایج کلیدی را در چارچوب اهداف به افراد مختلف اختصاص دهید تا کارها و وظایف را تقسیم کنند
  • ساختار سازمانی خود را براساس اهداف و استراتژی خود بررسی کنید

نیروی انسانی از بزرگترین سرمایه های شرکت و سازمان ها محسوب و رگ حیات هر شرکت در ارائه خدمات حرفه ای و برند سازی محسوب می گردد. در واقع نیروی انسانی است که یک شرکت را به جلو می راند و فرصتی برای رشد حرفه ای و کسب و کار فراهم می کند.

اما جذب، حفظ و آموزش نیروی انسانی برای بسیاری از شرکت ها یک چالش بزرگ است. آنها به سادگی ساختار تیم توسعه کسب و کار را برای حمایت از رشد ثابت و مداوم ندارند. متخصصان قابل پرداخت، که از کار سرکوب شده اند، “وقتی” برای یافتن و توسعه چشم اندازهای جدید ندارند. سپس کار کند می‌شود و هراس شروع می‌شود. تقلای دیوانه‌واری برای به دست آوردن سرنخ‌های واجد شرایط و بستن درگیری‌های جدید وجود دارد، فقط برای اینکه چرخه دوباره تکرار شود.

نیروهای انسانی باید به صورت دوره ای در زمان های مشخص براساس وظایفی که دارند آموزش های لازم را کسب کنند و در بازه های زمانی مورد ارزیابی قرار بگیرند تا مشخص شود که تا چه اندازه با اهداف و استراتژی های مشخص شده هم گام هستند و در آن مسیر گام بر می دارند. نیروی انسانی در تعیین استراتژی های جدید و همچنین رسیدن به اهداف نقش مهم و تاثیرگذاری دارند.

فرهنگ سازمانی

الگوی مشترک فکر کردن، احساس کردن و عکس‌العمل‌نشان دادن در یک سازمان به عنوان فرهنگ سازمانی آن مجموعه است که هسته‌ و عصاره‌ی فرهنگ، مجموعه‌ای از باورهای جاافتاده در بین کارکنان و پرسنل شرکت است که بر اساس آن‌ها، روی اعضای گروه و رفتارهایشان، ارزش‌گذاری و داوری می‌شود. پس باید این نکته را نیز مد نظر قرار داد که فرهنگ سازمانی در عملکرد کارکنان و طرز فکر آنان مهم و تاثیر گذار است و در رسیدن شرکت به اهداف و استراتژی هایی که تعریف شده و ایجاد همسویی استراتژیک نقش به سزایی ایفا می کند.

در واقع فرهنگ سازمانی یک محیط کاری مثبت و ساختاریافته را ترویج می کند که به شرکت ها در دستیابی به موفقیت کمک می کند. فرهنگ سازمانی دراجرایی شدن و پیاده سازی استراتژی سازمان بسیار مهم است و چون فرهنگ سازمانی در اغلب اوقات برای مدیران ملموس نیست در روند هدف گذاری و تعیین استراتژی نادیده گرفته می شوند.

شناخت بازار هدف اغلب اوقات مدیران کسب و کار دچار نزدیک بینی می شوند و در تعیین استراتژی و همچنین تحلیل رقبا و نیازهای مشتریان خود دچار مشکل می شوند که باعث شکست آنان می شود. شناخت بازار در تعیین استراتژی از ارکان اصلی محسوب می شود.

برای مشاوره کسب و کار خود با ما در تماس باشید

شاخص های ارزیابی عملکرد مشاوره کسب وکار شرکت توسعه کسب وکار راه ایده آل

شرکت های پویا و در حال رشد همواره برای بهبود فرآیندها و جایگاه یابی، بصورت مستمر در مقایسه با رقبا ارزیابی عملکرد می کنند. اما شرکت های موفق که در حوزه و صنعت خود رهبر نیز محسوب می شوند. این ارزیابی همواره بر اساس اهداف و استراتژی های سازمان انجام می شود. پس از ارزیابی و بر اساس نتایج این اسناد به روزرسانی شده و فرایند مدیریت سازمان نیز باتوجه به نیازهای درک شده، علم مدیریت و دیگر نتایج بهبود و ارتقا می یابد.

نکته مهم این است که استقرار فرآیند ارزیابی مداوم نه تنها باعث تسهیل و بهینه شدن تصمیمات مدیران در مواقع ضروری و بحرانی شده بلکه سرعت عمل و چابکی سازمان را در واکنش به تغییرات بیرونی بهبود می بخشد. روش و ابعاد این ارزیابی ها بسته به نوع شرکت، اندازه و همچنین صنعتی که در آن فعالیت می کند متفاوت است. بطور کلی:

در شرکت‌هایی که خواهان توسعه و مقیاس‌پذیری هستند، ایجاد و پیگیری شاخص های عملکردی برای اطمینان از درستی فرآیندها ضروری است.

شاخص ها از طریق کمی سازی چارچوب ارزیابی، به تحلیل، شفافیت، عدالت و روشن بودن نتایج ارزیابی عملکرد کمک ویژه ای می کنند. همچنین مشخص کردن شاخص های ارزیابی میتواند فرآیند تصمیم گیری را برای مدیران تسهیل کرده و شناخت مدیران نسبت به لایه های متفاوت سازمانی را افزایش دهند.

مدیریت درست مبتنی بر نظارت مناسب بر شاخص های عملکردی مهم از پیش تعیین شده است که به عنوان KPI، شاخص کلیدی عملکرد (Key Performance Indicator) یا شاخص های کلیدی نیز شناخته می شوند. این امر به این دلیل است که نظارت مکرر بر عملکرد برای رشد و پایداری کسب و کار ضروری است.

انواع شاخص های ارزیابی عملکرد

  • ورودی‌ها: ورودی‌ها در واقع شامل اطلاعاتی است که روشن می سازد چه مقدار از چه نوع منبعی با چه کیفیت صرف رسیدن به اهداف شده است.
  • فرآیند: در این بخش کیفیت فرایندهای اجرایی بررسی می‌شود.
  • خروجی‌ها: خروجی‌ها نتایج به دست آمده هستند که برای تحقق آن ها تلاش شده است.
  • نتایج: این نوع شاخص با هدف بررسی نتایج به دست آمده تعریف می‌شود.
  • پروژه: در این بخش مراحل پیشرفت، اتمام یا نواقص پروژه بررسی می‌‌شود.
شاخص های ارزیابی عملکرد

مشاوره کسب وکار شرکت توسعه کسب وکار راه ایده آل

چرا مدیریت شاخص های ارزیابی عملکرد مهم است؟

در میان کارآفرینان موفق، حتی این تعبیر وجود دارد و به یک فرض اساسی برای مدیریت خوب تبدیل شده است: “شما آنچه را که مدیریت نمی کنید کنترل نمی کنید و آنچه را نمی توانید اندازه گیری کنید مدیریت نمی کنید.”

با استفاده از یک مثال ساده دریانوردی، این یافته که بادبان‌های ناهماهنگ باعث می‌شود کشتی با هر باد سرگردان شود، بسیار معتبر و مناسب است. اگر ندانید به کجا می روید، احتمالاً در طول مسیر گم خواهید شد و به جایی که انتظار دارید نمی رسید.

در کسب وکار نیز همینطور است: با مدیریت نکردن شاخص های سازمان، توانایی کنترل فرآیندها را از دست می دهید. بنابراین حرکت به سمت هدف نهایی تا حدودی دشوارتر می شود. بدون جهت گیری صحیح، دستیابی به اهداف استراتژیک ترسیم شده تقریباً غیرممکن است.

با داشتن اطلاعات معتبر در مورد نتایج به دست آمده، مدیر یک چشم انداز واقع بینانه از سازمان پیدا می کند که اعتماد به نفس بیشتری برای تصمیم گیری های مهم به او می دهد. به این ترتیب، مدیریت شاخص های ارزیابی عملکرد برای اجازه رشد ارگانیک یک شرکت ضروری است. باید به خاطر داشته باشید که اگر در سازمان برنامه ریزی استراتژیک وجود داشته باشد، ارزیابی و عارضه یابی در شرکت با فرآیند سیستماتیک، شفاف و عملیاتی انجام شده و در سازمان را در دراز مدت از بحران های گوناگون در امان نگه می دارد.

مشاوره کسب وکار شرکت توسعه کسب وکار راه ایده آل

شاخص های ارزیابی عملکرد کدامند؟

  • سودآوری: به طور خلاصه، این شاخص مدیریتی از نسبت درصدی بین کل فروش و سود تشکیل شده است. شایان ذکر است که این یکی از مهمترین اعداد برای درک سلامت مالی مشاغل است.
  • بهره وری: به طور خلاصه، بهره وری چندین بعد مالی، نیروی انسانی، مکان و زمان و… برای تولید یک محصول یا خدمات را اندازه گیری می کند.
  • گردش مالی: زمانی که گردش مالی بالای منابع انسانی در کسب و کار شما وجود دارد، این امر نه تنها برای تولید، بلکه برای امور مالی نیز مشکل ایجاد می کند.
  • رضایت شغلی: رضایت خاطر کارکنان در افزایش بهره وری آن ها و حفظ و نگهداشت مشتری به طور ویژه موثر است.
  • نوآوری: ایجاد ابتکارات گوناگون در محصول/خدمات، فرآیندها و روش ها یکی از عوامل پیشرو بودن و افزایش سهم بازار نسبت به رقبا است.
  • چرخه عمر مشتری: این شاخص ارزشمند اشاره به میزان گردش سرمایه ای دارد که یک مشتری تا زمان حضور در چرخه عمر می تواند در سازمان ایجاد کند.
  • نرخ بازگشت سرمایه: مدت زمانی که سرمایه کلی اعم از ثابت و در گردش سازمان به نقطه سربه سر می رسد.
  • خلق ارزش افزوده: خلق ارزش افزوده یعنی ایجاد ارزش برای محصول که منجر به فروش بیشتر، رضایت مشتریان، افزایش کیفیت خدمات پس از فروش، آموزش نیروهای انسانی در جهت تعامل با مشتریان است.
  • نرخ تبدیل: نرخ تبدیل نشان می دهد که چه مقدار از سرنخ ها و یا مخاطبین کسب وکار به مشتری تبدیل می شوند و اشاره به قیف بازاریابی دارد.

جهت دریافت مشاوره کسب وکار در حوزه ارزیابی عملکرد سازمانی با شرکت توسعه کسب وکار راه ایده آل در تماس باشید.

مشاور کسب و کار فردی متخصص و با تجربه است که می تواند در حل چالش های کسب و کار و هموار سازی مسیر توسعه به کسب وکارها کمک کند.

برخی از رایج ترین خدمات مشاوره کسب وکار عبارتند از:

  • عارضه یابی و آنالیز کسب وکارها و ارائه برنامه عملیاتی در راستای رفع ضعف ها و چالش ها
  • مشاوره توسعه و شناسایی موانع و هموار سازی مسیر توسعه کسب وکار
  • مشاوره تحول و تدوین برنامه تغییرات، بهبود و تحول سازمانی
  • ارائه آموزش و توانمندسازی کارکنان و سطوح مختلف مدیریتی
  • بررسی سطح عملیاتی بودن و جذابیت ایده های جدید
  • مشاوره راه اندازی و تدوین برنامه عملیاتی و مشاوره در راستای ایجاد کسب وکار جدید
  • مشاوره منابع انسانی و تدوین برنامه جذب، نگهداشت و انگیزش نیروی انسانی
  • مشاوره و شناسایی ذی نفعان کسب وکار و تدوین استراتژی مواجهه با آن ها
  • تدوین اسناد مکتوب کسب وکار
  • تحقیقات بازار و بررسی رفتار مشتری در راستای بهبود فروش و توسعه شرکت

مشاور کسب و کار کیست؟

مشاور کسب و کار فرد یا شرکتی است که با مدیران ارشد کسب وکار تعامل داشته و در راستای بهبود ابعاد مختلف کسب وکار و رسیدن به اهداف سازمانی برنامه ریزی می کند.

چرا کسب و کارها به خدمات مشاوه کسب وکار نیاز دارند؟

فشارهایی که صاحبان مشاغل کوچک، متوسط و بزرگ با آن روبرو هستند می تواند بسیار جدی بوده و کسب وکارها را به ورطه نابودی بکشاند. حل چالش های زمان راه اندازی کسب وکار، یادگیری مدیریت بخش های مختلف مالی، فروش و … و فشارهای تامین سرمایه برای تمامی مالکان و مدیران مهم و حیاطی است.

مدیران و مالکان کسب وکارها عموما در شرایط پر چالش دید کلی خود را از دست می دهند و نمی توانند از تمام ظرفیت و قدرت ذهنی خود استفاده کنند.

برای کسب و کارهای کوچک، متوسط یا بزرگ، استخدام مشاور می تواند صرفه جویی زیادی در زمان و دارایی واقعی برای رشد داشته باشد، در حالی که فشار مستقیم تحمیل شده بر صاحبان کسب و کار را از بین می برد.

مشاوران کسب وکار می توانند با نگاهی تخصصی و واقع گرا جهت حل چالش های سازمانی در بخش های مختلف شرکت  از جمله استراتژی و مدیریت، عملیات، منابع انسانی، امور مالی، فرصت های تامین مالی، فناوری اطلاعات و فروش و بازاریابی ورود اثربخش داشته باشند.

مشاوران کسب وکار برای کمک به شناسایی چالش ها، ارائه مشاوره و پیشنهاد راه حل های عملی، از نزدیک با صاحبان و مدیران کسب وکارها تعامل و همکاری می کنند. ممکن است بتوانیم مشاوران کسب وکار را مانند پزشکانی تصور کنیم که مشکل سازمان را تشخیص داده و درمانی را برای مرتفع سازی آن تجویز کنند. از مزایای استخدام مشاور کسب وکار می توان به موارد زیر اشاره کرد:

تجربه و تخصص

ارزش اصلی مشاور کسب وکار دانش، مهارت های تخصصی و تأثیرگذاری آنها در سازمان است است. از آنجایی که مشاوران با کسب‌وکارهای مختلفی کار می‌کنند، قطعآ نسبت به کارکنان داخلی، دید بسیار گسترده‌تر و عمیق‌تری از روندهای تجاری، چالش‌های صنعت، و فناوری‌ها و فرآیندهای جدید دارند.

در واقع، بر اساس نظر دانشکده مدیریت دانشگاه هاروارد، مشاوران در انتشار نوآوری و دانش جدید در هر کسب و کاری نقش اساسی دارند.

صرفه جویی در هزینه

یک مشاور به اندازه حل چالش های یک سازمان هزینه دریافت می کند در حالی که اثربخشی مشاور کسب وکار در جلوگیری از زیان های مالی بسیار زیاد است. عموم کسب وکارها اتلاف هزینه های زیادی در امور منابع انسانی، بازاریابی و تبلیغات و … به دلیل نداشتن استراتژی و فرآیند عملیاتی درست دارند. یکی از رسالت های مشاور کسب وکار جلوگیری از اتلاف هزینه است.

صرفه جویی در زمان

استفاده از تجربه مشاور کسب وکار به این معنی است که آنها از قبل بهترین شیوه های کاری و حل چالش ها را می دانند

واقع گرایی

مشاوران کسب‌وکار می‌توانند به راحتی چالش‌های کسب وکار را شناسایی کرده و برای حل آنها برنامه ریزی کنند. مشاوران به دلیل نداشتن مالکیت روان شناختی و تعصب بر روال های سازمانی می توانند با دید درست و واقع بینانه چالش های سزامانی را رصد کنند.

مشاور کسب وکار می تواند نقش ویژه ای در کسب و کارهای خانوادگی داشته باشد، جایی که موضوعات عاطفی مانع از دید درست مدیران می شود.

سفارشی سازی

کتاب ها و مجلات علمی و آکادمیک راهکارهای عمومی ارائه می کنند اما یک مشاور می تواند کسب و کار را به صورت آن چیزی که هست و آن چیزی که باید باشد بررسی کرده و راهکارهایی برای یک سازمان خاص داشته باشد. این این یعنی حرکت به سمت موفقیت و پیش افتادن از رقبا.

شرکت توسعه کسب وکار راه ایده آل با ارائه خدمات تخصصی مشاوره کسب وکار به کسب وکارهای سراسر ایران سعی در ارزش آفرینی در کشور عزیزمان را دارد.

جهت دریافت مشاوره با ما در تماس باشید.

مشتری (costumer) و مصرف کننده (consumer) دو کلمه پرکاربردی هستند که اغلب به جای هم استفاده می‌شوند، اما مفهوم یکسانی ندارند.

مصرف کنندگان در تجارت چه کسانی هستند؟

مصرف کننده هر کسی است که از یک محصول یا خدمات استفاده می کند، چه برای استفاده شخصی یا تجاری.

مشاوره کسب وکار در شرکت توسعه کسب وکار راه ایده آل

مشتریان در بازار چه کسانی هستند؟

مشتری به فردی گفته می شود که محصول یا خدمتی را خریداری کند. ممکن است مشتری آن چیزی را که می‌خرد شخصا استفاده کند و ممکن است مصرف کننده نهایی آنچه خریده است نباشد. در هر صورت تمامی مشتریان به دلیل ایجاد درآمد و گردش مالی برای کسب‌وکار بسیار مهم هستند.

مشتری (costumer)  را می‌توانیم همواره برابر با خریدار محصول یا خدمت بدانیم، اما ممکن است مصرف کننده نهایی نباشد. مصرف کننده (consumer) همواره کاربر نهایی محصول و خدمت است در حالی که ممکن است آن را خریداری نکرده باشد.

مشتریان می توانند محصولی را به عنوان هدیه به مصرف کنندگان بدهند، آن را به شکل اصلی یا جدید بفروشند، یا محصول یا خدماتی را برای استفاده گروه خاصی از مصرف کنندگان تهیه کنند. به عنوان مثال، یک کتابخانه (مشتری)، کامپیوتر را برای استفاده کاربران کتابخانه (مصرف کننده) خریداری می کند.

تفاوت های کلیدی مشتری و مصرف کننده

تفاوت بین مشتری و مصرف کننده بر اساس سه چیز کلیدی است: چه کسی، انگیزه و پرداخت.

شرکت توسعه کسب وکار راه ایده آل ارائه دهنده خدمات مشاوره در حوزه رفتار مشتری و رفتار مصرف کننده

مشاوره کسب وکار در شرکت توسعه کسب وکار راه ایده آل

نکته مهم این است که همه کسب وکار ها مشتری دارند، اما ممکن است مصرف کننده نداشته باشند (مانند کسب وکارهای B2B). تفاوت بین این دو بسیار مهم است زیرا به کسب وکارها کمک می کند تا شیوه های پشتیبانی صحیح را برای مشتریان خاص خود داشته باشند.

مثال های مشتری (costumer)

کسب وکاری که منسوجات را برای تولید لباس و فروش مجدد خریداری می کند، مشتری است.

والدینی که برای فرزند خود لباس می‌خرند، مشتری هستند.

یک شرکت تولیدی که برای ساخت خودرو، قطعات می خرد مشتری است.

آشپزی که از خواربارفروشی برای پختن در رستورانش محصولات می خرد، مشتری است.

کسی که از پت شاپ یک تخت برای سگ خود، مشتری می خرد.

مشاوره کسب وکار در شرکت توسعه کسب وکار راه ایده آل

مثال های مصرف کننده (consumer)

یک مصرف کننده برای استفاده از وای فای رایگان به کتابخانه می رود.

یک مصرف کننده از یک دوست، لباسی را به عنوان هدیه تولد دریافت کرده و آن را به تن می‌کند.

کارمندی که از نرم افزار در محل کار خود برای انجام وظایف روزمره استفاده می کند، مصرف کننده است.

شخصی که هنگام بازدید از فروشگاه مواد غذایی ارگانیک نمونه رایگان جهت چشیدن دریافت می کند، مصرف کننده است.

جهت دریافت مشاوره کسب وکار از شرکت توسعه کسب وکار راه ایده آل با ما در تماس باشید.

هنگامی که یک جوینده کار جستجوی خود را آغاز می کند، پرس و جوهای او ممکن است به این صورت باشد: “شرکت های برتر برای کار در سال جاری کدامند؟” یا، به عنوان جایگزین، “شرکت های برتر در فلان صنعت کدامند”.

منطقی است – امروزه برند کارفرمایی بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد. در واقع، 86 درصد از متقاضیان برای شرکتی که در بین کارمندان سابق یا عموم مردم شهرت بدی دارد، درخواست نمی دهند یا به کار خود در آن شرکت ادامه نمی دهند.

در نهایت، سازمان ها زمان زیادی را صرف ایجاد یک داستان جذاب و محرک برند در مورد محصولات یا خدمات خود می کنند. اما چه مدت زمانی صرف پرورش یک برند کارفرمایی قدرتمند می شود تا از جذب و حفظ استعدادهای برتر اطمینان حاصل کنیم؟

برندسازی کارفرما چیست؟

در ابتدایی ترین حالت، برند کارفرمایی شهرت یک سازمان در بین نیروی کار و همچنین درک کارکنان از سازمان به عنوان یک کارفرما است.

به عبارت دیگر، برند کارفرمایی، بازاریابی یک سازمان برای متقاضیان کار و کارمندان داخلی است. هرچه در برندسازی کارفرما بهتر عمل شود، احتمال جذب استعدادهای برتر بیشتر خواهد بود. علاوه بر این، یک برند کارفرمایی مثبت می تواند به سازمان در حفظ استعدادهای برتر کمک کند.

فرض کنید به واسطه عملکرد خارق‌العاده‌، برندی قوی در رابطه با محصولات یا خدمات سازمان ایجاد شده است. متأسفانه، این موضوع به تنهایی باعث متقاعد سازی متقاضیان برای کار کردن در آن سازمان نشده و بر این اساس باید همان استراتژی برندینگ در ارتباط با رهبری، ارزش ها و فرهنگ سازمانی اجرا شود.

اگر یک متقاضی کار از کارمند شرکتی بپرسد “کار کردن در آنجا چگونه است؟” کارمند قرار نیست بگوید، “ما محصولات فوق العاده ای ساخته ایم.” در عوض، او به مدیریت روزمره افراد، ارزش‌های شرکت و فرهنگ محل کار می‌پردازد.

چرا برندینگ کارفرما مهم است؟

یک برند کارفرمای خوب می تواند هزینه های هر استخدام را به نصف کاهش دهد. علاوه بر این، اگر کارفرما به طور فعال برند کارفرمای خود را مدیریت کند، 75 درصد از متقاضیان کار احتمالاً برای شغلی در آن سازمان درخواست خواهند داد و این به معنای امکان انتخاب بهینه از بین گزینه های بیشتر برای سازمان است.

همچنین یک استراتژی خوب در این حوزه می تواند در جذب استعدادهای بهتر، کاهش هزینه های استخدام و کاهش ترک کار و خاتمه همکاری کمک کند.

مراحل طراحی برند کارفرمایی مناسب

شناسایی ارزش پیشنهادی منحصر به فرد سازمان

برای ایجاد یک برند کارفرمایی قدرتمند، بسیار مهم است که بر بیانیه ماموریت، ارزش ها، چشم انداز و فرهنگ شرکت شود. شناسایی نیازهای کسب و کار و سپس کار معکوس برای درک اینکه چه نوع استعدادی برای تحقق آن اهداف نیاز است نیز بسیار ضروری و مهم است.

بررسی و آنالیز برند فعلی

یک سازمان ممکن است از شهرت خود در بین متقاضیان کار و یا حتی رضایت کارمندان خود آگاه نباشد. نظرسنجی‌های داخلی، جستجو در رسانه‌های اجتماعی و یا استخدام شرکتی جهت نظارت بر این موضوع می تواند بسیار موثر باشد. در نهایت با بررسی جنبه های مورد علاقه کارکنان، میتوان نکات مثبت را تقویت کرد.

کارکنان سازمان بهترین معرف های آن هستند

وقتی متقاضیان کار درباره برند کارفرمایی اطلاعات بیشتری بخواهند به سراغ کارمندان فعلی یک سازمان خواهند رفت. بنابراین با ایجاد برنامه های مشخص و کارآمد در حوزه نگهداشت کارکنان، انگیزه آن ها را برای معرفی سازمان به دیگران افزایش دهید.

ایجاد یک فرآیند درست و بهبود مستمر آن

القای یک تصویر مثبت از شرکت با یک فرآیند خوب شروع می شود. بسیار مهم است که کارمندان از همان ابتدا در مورد نقش ها و تیم هایشان درگیر و هیجان زده شوند. با مسلح کردن کارکنان جدید به دستورالعمل‌ها و ابزارهای لازم برای برتری در نقش‌هایشان، انتقال آرام، نرخ گردش مالی کمتر و تیم‌های سازنده‌تر را تضمین خواهد شد.

ایجاد فرصت های یادگیری و توسعه

در سال 2018، اولین دلیلی که افراد شغل خود را ترک کردند، بی حوصلگی و نیاز به یک چالش جدید بود.  اگر به کارکنان اجازه داده شود تا فرصت های یادگیری را دنبال کنند و در حوزه های جدید مهارت پیدا کنند، تاکید سازمان را بر یادگیری و بهبود مستمر نمایان خواهد شد و با به چالش کشیدن کارمندان، رضایت و سرزندگی آن ها افزایش خواهد یافت که می تواند منجر به نرخ حفظ بالاتر شود.

جهت دریافت مشاوره و ساخت برند کارفرمایی مناسب با مشاوران ما در تماس باشید.

توسعه محصول، که مدیریت محصول جدید نیز نامیده می شود، مجموعه ای از مراحل است که شامل مفهوم سازی، طراحی، توسعه و بازاریابی محصولات یا خدمات جدید است. هدف از این فرایند پرورش، حفظ و افزایش سهم بازار یک شرکت از طریق برآوردن تقاضای مصرف کننده است.

در علم بازاریابی نکته مهم این است که یک محصول مناسب همه افراد نیست، بنابراین تعیین بازار هدف برای یک محصول جزء مهمی است که باید در مراحل اولیه توسعه محصول انجام شود. تحقیقات بازار باید در تمام مراحل فرآیند طراحی انجام شود، از جمله قبل از طراحی محصول یا خدمات، هنگام طراحی محصول و پس از عرضه محصول به بازار.

توسعه محصول یک فرایند همیشه در حال تحول و روان است و همانطور که برخی مراحل بسته به ماهیت پروژه تغییر می کند، شخصی که توسعه محصول را مدیریت می کند نیز تغییر خواهد کرد. در برخی از سازمانها، یک تیم اختصاصی وجود دارد که محصولات جدید را بررسی و آزمایش می کند.

در سازمانهای متوسط​​، مدیر محصول اغلب مسئول توسعه محصول است و ممکن است بخشی از تیم بازاریابی باشد. برخی از سازمانهای کوچکتر ممکن است توسعه محصول جدید خود را به یک تیم تحقیق و توسعه برون سپاری کنند. صرف نظر از اینکه چه چارچوبی استفاده می شود و چه کسی مسئول توسعه محصول جدید است ، بخش جدید تنها یک جنبه از کل چرخه عمر محصول است.

توسعه محصول جدید

توسعه محصول چیست

توسعه محصول به طور کلی به تمام مراحل مربوط به انتقال محصول از مفهوم یا ایده از طریق عرضه در بازار و فراتر از آن اشاره دارد. به عبارت دیگر ، توسعه محصول شامل کل سفر یک محصول است.

مراحل توسعه محصول جدید

مراحل زیادی برای این فرآیند وجود دارد ، و این مسیر برای هر سازمان یکسان نیست ، اما اینها رایج ترین مراحل است که معمولاً طی آنها محصولات پیشرفت می کنند:

شناسایی نیاز بازار

محصولات مشکلات مشتریان را حل می کنند. بنابراین شناسایی مشکلی که نیاز به حل دارد (یا راه حل بهتری برای حل آن) جایی است که این سفر باید آغاز شود. گفتگو با مشتریان بالقوه، نظرسنجی ها و سایر فعالیتهای تحقیقاتی می تواند آغازگر این مرحله باشند.

کمی کردن فرصت.

مشکلات معمولا آنقدر بزرگ نیستند که فروش محصولات را تضمین کنند. با این حال، میزان نارضایتی و درد ناشی از آن مشکلات و تعداد افراد یا سازمانهایی که بر آن تأثیر می گذارد می تواند تعیین کند که آیا این مشکل قابل حل است یا خیر و آیا مردم مایل به پرداخت هزینه برای راه حل هستند یا خیر.

مفهوم سازی محصول.

برخی از راه حل ها ممکن است واضح باشند، در حالی که برخی دیگر ممکن است ناملموس باشند. در اینجا جایی است که تیم تلاش می کند و خلاقیت خود را برای طراحی چگونگی تأمین نیازهای یک محصول به کار می گیرد.

اعتبار بخشیدن به محلول

قبل از صرف زمان زیاد برای نمونه سازی و طراحی، این سوال که آیا راه حل پیشنهادی مناسب است یا خیر، باید پاسخ داده شود. البته این امر هنوز می تواند در سطح مفهومی اتفاق بیفتد. با این وجود، این یک آزمایش اولیه است تا ببینیم آیا ایده محصول خاص ارزش پیگیری بیشتری دارد یا باید ایده را اصلاح کرد و یا بطور کلی کنار گذاشت.

ایجاد نقشه راه محصول.

با در دست داشتن مفهوم مشروع محصول، مدیریت محصول می تواند نقشه راه محصول را مشخص کند و مشخص کند که کدام موضوعات و اهداف اصلی برای حل مهمترین نقاط درد و نارضایتی پذیرش شده و توسعه یافته است.

توسعه حداقل محصول قابل اجرا (MVP).

این نسخه اولیه از محصول فقط به تعدادی است که بتوانیم در دسترس مشتریان اولیه یا پذیرندگان آغاززین قرار داده و محصول را مورد آزمایشات مختلف قرار دهیم.

انتشار MVP برای کاربران

آزمایشات می توانند میزان علاقه مندی ها را اندازه گیری کنند ، کانال ها و پیام های بازاریابی را در اولویت قرار دهند و آزمایش آب در مورد حساسیت قیمت و بسته بندی را آغاز کنند. همچنین حلقه بازخورد را آغاز می کند تا ایده ها ، شکایات و پیشنهادات را در اولویت بندی فرآیند قرار دهد و انباشته محصول را پر کند.

تکرار مداوم بر اساس بازخورد کاربران و اهداف استراتژیک.

نوشته شده توسط تیم تولید محتوا گروه مشاوران کسب و کار و رسانه راه ایده آل.

جهت دریافت مشاوره با ما در تماس باشید.

مدلهای کسب و کار جدید در حال شکل گرفتن هستند
مدیریت خوشنامی راهی برای حفظ برند است
سعید امامی ابرقویی مدرس حوزه کسب و کار مطرح کرد

قیف فروش یکی از انواع قیف های بازاریابی است. در این قیف ها مخاطبان از بالاترین و بزرگترین مقطع وارد قیف شده و در هر مرحله پالایش می شوند. در نهایت خروجی قیف، خریداران و یا مخاطبان نهایی هستند.

قیف فروش نیز یکی از مهم ترین قیف های بازاریابی است که با ارائه 7 مرحله، سعی در سیستماتیک کردن فرآیند فروش دارد. مراحل قیف فروش به شرح زیر است:

1. ترسیم چشم انداز

دیده شدن در فضای مجازی، کنفرانس یا نمایشگاه اولین مرحله شروع قیف فروش است. مشتری زمانی می تواند مورد هدف قرارگیرد که در ذهنش چشم انداز اولیه در ارتباط با شرکت شما ایجاد شده باشد.

2. ایجاد ارتباط با مشتری

این مرحله معمولا توسط کارشناسان فروش انجام می شود. یک کارشناس فروش معمولا سرنخ فروش را از طریق تماس تلفنی، ملاقات حضوری و پرسیدن سوالات کلیدی ایجاد می کند.

3. معرفی شرکت، محصول و راه های ارتباطی

در این مرحله نیاز است که نمایندگان شرکت را معرفی کرده و فضا را برای کسب اطلاعات بیشتر توسط مشتری محیا کنند. معرفی شرکت و تحقیقات پس از آن به شما کمک می کند تا جایگاه مناسب خود را در ذهن مشتری تثبیت کنید. همچنین، بخش مهم این مرحله درک چالش ها و نیازهای هر مشتری است.

معرفی مراحل قیف فروش

4. ارائه پیشنهاد موثر

مرحله ارائه پیشنهاد معمولاً زمانی است که فروشنده شما ارائه رسمی محصول یا خدمات را برای مشتری احتمالی شروع می‌کند. در این مرحله محصولات یا خدمات شما راه حلی برای چالش ها و نیازهای مشتری است که در مرحله قبل درک شد.

نکته مهم این است که پیشنهاد هر مشتری باید منحصر به فرد و راه حلی برای چالش ها و نیازهای مشتری باشد. در این مرحله مشتری سوالات بیشتری در ارتباط با جزئیات محصول یا خدمت خواهد داشت، بنابراین بهتر است یکی از مدیران مربوط در جلسه حضور یابد.

5. رفع عدم توافقات احتمالی

گوش دادن به چالش ها، انتقادات و سوالات مشتری و برطرف کردن شبهات از مراحل مهم نهایی کردن فروش است. اینکه مشتری بداند برای دغدغه هایش ارزش قائل هستید او را به همکاری دلگرم خواهد کرد.

6. عقد قرارداد

این مرحله از فرآیند فروش، جایی است که تعهدات بین طرفین مشخص شده و زمانی برای عمل به آن ها مدنظر قرار می گیرد. این مرحله بسته به زمینه فعالیت و محیط بیرونی و درونی هر سازمان متفاوت است اما میدانیم که انجام فروش مشخصه اصلی این مرحله است.

7. پیگیری و تکرار فروش

اگرچه بستن معاملات هدف نهایی در فروش است، اما این جایی نیست که نمایندگان فروش کار خود را با مشتریان متوقف کنند. نمایندگان نه تنها باید تأیید کنند که مشتریان آنچه را که خریداری کرده‌اند دریافت می‌کنند، بلکه باید در انتقال مشتریان به تیمی که مسئول ورود و موفقیت مشتری است نیز نقش داشته باشند.

مرحله نهایی فرآیند فروش نیز مستلزم ادامه ارتباط و تقویت ارزش برای مشتریان است. این می‌تواند فرصت‌هایی برای فروش و فروش متقابل و همچنین فرصت‌هایی برای دریافت ارجاعات مطمئن از مشتریان راضی فراهم کند.

در مرحله بعد، نحوه بهبود این فرآیند بازنگری و ایرادات احتمالی برای مشتریان بعدی رفع خواهد شد.